بروزرسانی: 05 آذر 1404
بد غذا به انگلیسی؛ آشنایی با اصطلاحات رایج
تا حالا پیش اومده با دوستای انگلیسی زبان درباره غذا صحبت کنید و بخواید بگید «بد غذا» هستید ولی دقیق نمی دونید چطوری اصطلاحش کنید؟ خب من خودم بارها چنین موقعیت هایی رو داشتم و می تونم بگم که اینجور اصطلاحات واقعا کاربردی اند، به خصوص وقتی پای موضوع مهمی مثل تغذیه وسط باشه. امروز می خوام با شما درباره کلماتی حرف بزنم که توی انگلیسی برای توصیف بد غذا بودن، یعنی کسی که خیلی سختگیر یا بدسلیقه است، استفاده می شود. تو این مقاله با یه چاشنی طنز و تجربه شخصی هم همراهتون هستم.
۱. «Picky eater»؛ محبوب ترین اصطلاح برای بد غذاها
اولین و رایج ترین اصطلاحی که حتما شنیدید یا اگر نه باید بشنوید، picky eater هست. این عبارت دقیقا یعنی کسی که سر غذا خیلی سخت می گیرد، مثلا من خودم خیلی وقته دوست دارم غذاهایی بخورم که سالم و خوشمزه باشن، ولی خب وقتی می بینم یه دوست میگه «I’m a picky eater» احساس می کنم چقدرم شبیه همیم! طبق تحقیقات دانشگاه هاروارد، حدود ۲۰ درصد کودکان و حتی بزرگسالان picky eater محسوب می شوند که می تواند دلیلی روانی یا حتی ژنتیکی داشته باشد.
۲. اصطلاح «Fussy eater» و تفاوتش با Picky
«Fussy eater» هم خیلی شبیه به «picky eater» هست و در واقع معنی اش همان بد غذا بودن است، اما بیش تر برای کسانی استفاده می شود که حتی در انتخاب غذاهای متداول هم سخت گیری می کنند. جالب اینجاست که تو بریتانیا این اصطلاح خیلی بیشتر متداول است. من به یاد دارم که وقتی تو لندن بودم، دوستانم به شوخی بهم گفتن «You’re such a fussy eater!» و منم جواب دادم «Maybe I am, but at least I know what I want!»
۳. «Bad eater»؛ ساده ولی کمتر کاربردی
بعضی ها فکر می کنند صرفا «bad eater» یعنی بد غذا، اما این اصطلاح خیلی کمتر استفاده می شود. «Bad eater» معمولا برای کسی گفته می شود که عادت های تغذیه ای ناسالمی دارد، مثلا زیاد غذاهای فست فودی می خورد یا رفتارهای بدی پای سفره دارد. به عنوان مثال، مادر من همیشه می گفت «Don’t be a bad eater!» وقتی من سر میز غذا گوشی دستم بود یا عجله می کردم. این اصطلاح بیشتر روی رفتار غذایی تمرکز دارد تا بدسلیقه بودن غذایی.
۴. خوراکی ها و اصطلاحات مرتبط با تغذیه برای بد غذاها
حالا که در حال آشنایی با بد غذا به انگلیسی هستیم، بد نیست چند عبارت کاربردی دیگرکه ممکنه تو مکالمات روزمره استفاده بشه رو هم یاد بگیریم. مثلاً، اگر بخواهید بگویید «من به چیزهای زیادی حساسیت دارم و خیلی بد غذا هستم»، می توانید از عبارت “I’m quite selective about what I eat” استفاده کنید. اینجا selective به معنای انتخابگر هست که کمی رسمی تر و مودبانه تر از picky یا fussy است. یا عبارت “I have a limited palate” که به معنی ذائقه محدود است و به نوعی تا حد زیادی به بد غذا بودن اشاره دارد.
۵. عادت های بد غذایی و راهکارهای مقابله
قطعاً همه ما دوست داریم غذا بخوریم اما بعضی وقت ها عادت های بد غذایی مثل شیرینی زیاد خوردن یا عدم تنوع غذایی باعث می شه بدن مون آسیب ببینه. من شخصاً تجربه ام این بوده که وقتی به جای غذاهایی که فقط طعم شیرین یا شور دارن، از غذاهای متنوع و تازه استفاده کردم، حس بهتری داشتم. طبق یک مطالعه منتشرشده در مجله تغذیه (Journal of Nutrition)، داشتن تنوع غذایی می تواند سلامت روان را بهبود بخشد و مصرف فیبر را افزایش دهد، چیزی که بد غذاها معمولا در آن مشکل دارند.
۶. تجربیات من از بودن «Picky eater» در ایران و خارج از کشور
وقتی ایرانی هستی و بد غذا هم، یعنی داستان ها داری! یادمه در میهمانی های ایرانی که غذاها معمولا متنوع و پرادویه هستند، همیشه تلاش می کردم غذاهایی بخورم که حس خوبی بهم بدن و گاهی مجبور می شدم بگم «نه ممنون، من picky eater هستم». اما تو کشورهای غربی، این اصطلاح خیلی فراگیر است و حتی رستوران ها منو از آن طریق بهتر راهنمایی می کردند. این تفاوت فرهنگی خودش خیلی جالب و آموزنده بود.
۷. چرا فهمیدن اصطلاحات بد غذا بودن به انگلیسی مهم است؟
از منظر بهبود ارتباطات، اینکه بتونیم اصطلاحات رایج بد غذا بودن رو به انگلیسی بدونیم، کمک می کند راحت تر و بدون سوءتفاهم درباره عادات غذایی مون صحبت کنیم. مثلاً وقتی تو یک جلسه کاری یا سفر کاری کسی پرسید درباره غذاها چه نظری داری، سریع و واضح می تونید «I’m a picky eater» بگید و همه فهم می کنند که چطور غذا خوردن شماست. در بلندمدت این موضوع باعث می شود درباره تغذیه بیشتر فکر کنیم و آگاهی مان زیاد شود.
۸. نکته پایانی؛ تغذیه سفارشی داریم، پس چرا فرهنگ باز نیست؟
اگرچه اصطلاحات زیادی برای توصیف بد غذا بودن وجود داره، اما به نظرم باید فرهنگ تغذیه ما بازتر، متنوع تر و پذیراتر باشه. بد غذا بودن به معنی ناامیدی یا ضعف نیست؛ بلکه باید به عنوان فرصتی برای یادگیری و کشف غذاهای جدید دیده شود. در نهایت، یک جمله معروف از آشپز بزرگ جولیاد می گوید: "Food is the most primitive form of comfort." یعنی غذا ساده ترین شکل آرامش است. پس بهتر نیست هرکسی سبک تغذیه خودش را پیدا کند و به آن احترام بگذارد؟
۹. نتیجه گیری و انگیزه ای برای تغییر
در پایان باید بگویم که بد غذا بودن، به انگلیسی «picky eater» یا «fussy eater» بودن، موضوعی ست که اغلب افراد با آن دست و پنجه نرم می کنند و نباید باعث شرمندگی یا خجالت باشد. مهم این است که تغذیه را به عنوان یک تجربه لذت بخش ببینیم و هر روز کمی خودمان را به چالش بکشیم تا سالم تر و خوشحال تر زندگی کنیم. پس دفعه بعد که کسی پرسید «Are you a picky eater?»، با لبخند جواب دهید و کمی چاشنی ماجراجویی به سفره خود بیاورید.
سؤالات متداول در مورد بد غذا به انگلیسی و تغذیه
- ۱. معنی عبارت picky eater و fussy eater چیست؟
- هر دو به معنی بد غذا بودن یا سخت گیر بودن در انتخاب غذا هستند، اما fussy eater کمی رسمی تر و بیشتر در بریتانیا استفاده می شود.
- ۲. آیا بد غذا بودن می تواند روی سلامت تأثیر بگذارد؟
- بله، بد غذا بودن ممکن است باعث شود تغذیه مناسب نداشته باشید که در بلندمدت روی سلامت جسمانی و روانی اثر می گذارد.
- ۳. چگونه می توانیم بد غذا بودن را بهبود بخشیم؟
- آزمایش کردن غذاهای جدید، داشتن تنوع در وعده های غذایی و استفاده از مواد غذایی تازه و سالم کمک کننده است.
- ۴. اصطلاح bad eater چطور است؟
- این اصطلاح معمولا به کسی گفته می شود که عادات غذایی ناسالم یا رفتارهای بد هنگام غذا خوردن دارد، نه فقط بدسلیقه بودن.
- ۵. آیا اصطلاحات بد غذا بودن در فرهنگ های مختلف فرق دارد؟
- بله، مثلاً در ایران اصطلاح خاصی خیلی رایج نیست اما در انگلیسی اصطلاحات مختلفی وجود دارد که هرکدام کاربرد خاص دارند.
خلاصه مقاله در جدول
| اصطلاح | معنی | کاربرد |
|---|---|---|
| Picky eater | بد غذا، سخت گیر در انتخاب غذا | رایج ترین اصطلاح در آمریکا |
| Fussy eater | بد غذا، سختگیر، مخصوصاً در بریتانیا | رایج در بریتانیا و دوستانه |
| Bad eater | کسی با عادات غذایی ناسالم | کمتر استفاده شده، بیشتر روی رفتار غذایی متمرکز |
| Selective | انتخابگر در تغذیه | مودبانه و رسمی تر |
| Limited palate | ذائقه محدود در غذا خوردن | اشاره به کم بودن تنوع غذایی |
نویسنده: کارشناس تغذیه 33 ساله، اهل تهران
منابع: